نگاهی به مدیریت ضایعات خطرناک شیمیایی

نیما نعمتی در روزنامه آفتاب یزد نوشت: مواد شیمیایی وترکیباتی از مواد وعناصر شیمیایی در حالت های مختلف ماده می توانند بر محیط زیست پیرامون خویش تاثیرگذار باشند.پسماندهای مواد شیمیایی در هر حالتی می توانند نقشی منفی در عدم پایداری محیط زیست شهری ایفا نمایند.
 
استفاده از ترکیبات عناصر شیمیایی وجامد سازی آنها در صنایع لاستیک سازی،اسباب بازی ها ،محصولات پلاستیکی،پتروشیمی ها ودیگر صنایع امروزه رونق یافته است که پسماند این محصولات یا فعل وانفعالات احتمالی این مواد در اثر بروز برخی تغییرات ناخواسته می تواند پدیده ای زیست محیطی محسوب شود.پراکنش یا ازدحام دودها وگازهای ناشی از مواد شیمیایی یا ترکیبات آنها در حالت گازی شکل نیز آلایندگی آب وهوای شهرها را به دنبال دارد.
 
کاربرد انواعی از مواد مایع شیمیایی مانند روغن ها،رنگ ها، شیرابه های شیمیایی ومخلوطی از مواد حلال وغیرحلال با مواد شیمیایی می توانند در پیدایش ضایعات مایعات شیمیایی موثر باشند و در صورت برخورد با بدن انسان ودیگر جانداران قدرت بیماری زایی دارند ودر صورت اختلاط با منابع آب وخاک شهری سلامتی شهروندان را به مخاطره می اندازند.یک پیامد زیانبار آشنا، نشست این مواد بر خاک،غیر قابل استفاده شدن خاک آن منطقه یا محله شهری می باشد.
 
نمونه آشکار آلودگی محلی ملکولهای خاک،محوطه پیرامونی مشاغل وصنایعی است که با این مواد به نوعی در ارتباط هستند ومواد شیمیایی ابزار اصلی آن مشاغل به حساب می آید.بررسی دقیق خاک ها و آبهای سطحی نشانگر آن است که این آبها قابلیت شرب یا آبیاری را از دست داده اند. در این خاکها،امکان باروری وزایش گیاهان به شدت کاهش می یابد.امری که یک تهدید برای توسعه محیط زیست شهری می باشد.
 
نحوه حمل ونقل وجابه‌جایی این پسماندها وامکان به کارگیری مجدد پسماندهای مایع وجامد شیمیایی توسط افرادی سودجو یا نگهداری،جابه‌جایی وکاربری اسیدها ودیگر مایعات خطرناک شیمیایی در محدوده های درون شهری علاوه بر آسیب های پیش گفته بر سلامتی سیستم تنفسی شهروندان نیز تاثیرمنفی می گذارد.
 
امکان فعل وانفعال این مواد وتشکیل گازهای انفجاری خطری است که در صورت وقوع،هزینه های جبران ناپذیری را بر شهروندان تحمیل می نماید.نفوذ شیرابه های شیمیایی ودیگر مایعات خطرناک شیمیایی در آب های سطحی وزیر سطحی وریشه گیاهان یا محوطه های نگهداری حیوانات اهلی آثار مخربی در پی دارد.
 
دیگر آثار ثانویه این مواد وفعل وانفعالات آنها در محدوده های درون شهری وتصاعد گازهای شیمیایی از دودکش ها در محدوده های برون شهری وتغییرات طولانی مدت بستر خاک نیازمند بررسی دقیق تری می باشند.لزوم مدیریت یکپارچه این ضایعات خطرناک شیمیایی در بازه های مکانی کوچک وبزرگ وعملیاتی شدن راهکارهای اجرایی،برای مقابله با آثار زیانبار این مواد شیمیایی احساس می شود.
 
توسعه پایدار محیط زیست شهری نیازمند همه جانبه نگری در بحث آلاینده ها وراهکار کاهندگی آنها می باشد که کاهش اثرات مخرب ضایعات شیمیایی یکی از جنبه های مهم توسعه سلامت محور محیط زیست شهری محسوب می شود.
 
ممانعت از انباشت گازهای شیمیایی در فضاهای محدود یا محدوده های مسکونی،بی خطرسازی فاضلاب های صنعتی وپسماندهای کارخانجات وبیمارستانها وجلوگیری از بازتولید وبازیافت مواد شیمیایی جدید از مواد شیمیایی پیشتر استفاده شده،مانند روغن سوخته ها و....واطمینان از عدم پخت واستحصال مواد نوترکیبی از مواد شیمیایی پرخطر می توانند به حفاظت از توسعه پایدار محیط زیست شهری کمک شایانی نمایند.
 
استنشاق گازهای اسیدی وشیمیایی می تواند زیان آور باشد ونفوذ چند قطره مواد شیمیایی مایع به یک منبع آبی وخاکی در نهایت به تحلیل وبلااستفاده شدن آن منبع منجر می شود.هرچه از مواد شیمیایی دورتر باشیم ،سلامتی به محیط زیست ما نزدیک تر است.
عدم مدیریت صحیح بهره برداری از مواد شیمیایی می تواند بسیار آسیب رسان باشد.سوخت های فسیلی که آلودگی هوای شهرها را دامن می زنند نوعی مواد شیمیایی خطرناک برای محیط زیست بشری می باشند.
 
کنترل عمق سطح ایستابی وحفظ کیفیت فیزیکی وشیمیایی آب های زیرزمینی از مخاطرات احتمالی اقدامی سازنده می باشد.محافظت از کانال های آبی سطحی وشبکه های آب زیرزمینی نیز دارای اهمیت زیست محیطی مطلوب می باشد.انتقال مشاغل مزاحم از محدوده های مسکونی،متعادل سازی بهره وری صنایع جانبی وپتروشیمی ها به سوی تولید محصولات کم خطرشیمیایی،کاهش خروج دوده های کربنی از دودکش ها وخروج انبارهای مواد شیمیایی از درون شهرها،بخشی از راهکارهای کاهنده ضایعات مواد خطرناک شیمیایی در محدوده درونی شهرها می باشند.

نقدهایی به کابینه پیشنهادی دولت دوازدهم

غلامعلی جعفرزاده در روزنامه آفتاب یزد نوشت: فهرست وزرای پیشنهادی درحالی به مجلس شورای اسلامی ارائه شده که انتظار می‌رفت افراد قوی‌تری به خصوص برای تیم اقتصادی دولت انتخاب شوند.
 
درحالی که موضوعاتی نظیر اقتصاد مقاومتی و کاهش تصدی‌گری دولت‌ها باید در سرلوحه کار مسئولان قرار گیرد ببینید اقتصاد مقاومتی در کجای برنامه پیشنهادی وزیر پیشنهادی اقتصاد، قرار دارد؟ در برنامه ایشان اشاره‌ای به مالیات‌ها هم نشده این در حالی است که ما باید در جهت کاهش اتکا به نفت و افزایش درآمد مالیاتی قدم برداریم.
 
بهتر بود آقای کرباسیان با توجه به تحصیلاتشان در زمینه مدیریت بازرگانی، همان مدیریت خود در گمرک را ادامه می‌دادند. اقتصاد یک علم است و یک متخصص باید در این حوزه مدیریت کند.
البته تنها نقطه قوت وزرای اقتصادی پیشنهادی، معرفی آقای شریعتمداری برای وزارت صنعت، معدن و تجارت است. ایشان مدیر خوب و توانمندی است. ولی در کل معتقدم که ترکیب کابینه پیشنهادی نامتجانس است.
 
من نگران وضعیت اقتصاد بوده و معتقدم این چینشی که دولت برای وزرای اقتصادی انجام داده باعث می‌شود که نتواند به اهدافش دست یابد. من به عنوان نماینده حامی و دوستدار دولت نگران قول‌هایی هستم که به مردم داده شده زیرا با این کابینه نمی‌توان این قول‌ها را محقق کرد. ما انتظار یک خانه تکانی در دولت دوازدهم را داشتیم. کابینه پیشنهادی جوان نشده است.
خود آقای روحانی قول دادند که 5 سال میانگین سنی اعضای کابینه را پایین می‌آورند.
 
میانگین سنی وزرای دولت یازدهم 58 سال بود و حالا میانگین سنی وزرای پیشنهادی به 2/57 سال رسیده است. نکته دیگر نبودن زنان در فهرست وزرای پیشنهادی است. یکی از شعارهای دولت، استفاده از بانوان در عرصه‌های مدیریتی است. اینکه در فهرست وزرای پیشنهادی هیچ زنی دیده نمی‌شود با این شعارهای دولت در تناقض است.
 
هر چند تاکنون جلسات هم‌اندیشی میان وزرای پیشنهادی و فراکسیون‌های مجلس برگزار شده اما برخی از وزرا هنوز نتوانسته‌اند در خصوص برنامه‌های خود نمایندگان مجلس از جمله خود من را قانع کنند. البته قصد ما به هیچ وجه تضعیف دولت نیست اما به هر حال ما فکر می‌کردیم که کابینه پیشنهادی قوی‌تر از چیزی باشد که پیشنهاد شده است. به نظر من هیچ اشکالی نداشت که دو یا سه وزیر خانم در میان فهرست وزرا وجود داشت.
 
فکر می‌کنم با این شرایط دو یا سه وزیر پیشنهادی نتوانند از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد بگیرند مگر اینکه در این چند روز باقی‌مانده بتوانند نظر موافق نمایندگان را جلب کنند.

قدرت‌ نمایی به سبک دونالد ترامپ

دکتر محمدمهدی مظاهری در جام جم نوشت: حدود دو هفته است که تنش بین آمریکا و کره‌شمالی حول برنامه‌های موشکی و هسته‌ای این کشور بالا گرفته است. آغاز تنش‌ها بدان جا باز می‌گردد که پس از آزمایش موشکی اخیر کره‌شمالی، شورای امنیت تحریم‌های جدیدی علیه این کشور وضع کرد و کره‌شمالی پس از آن اعلام کرد که حمله به مناطق تحت حاکمیت آمریکا را بررسی می‌کند.

ترامپ نیز در مقابل اعلام کرد که «بهتر است کره‌شمالی دیگر آمریکا را تهدید نکند وگرنه این کشور با آتش و خشم آن‌طوری که جهان هرگز ندیده روبه‌رو خواهد شد.» پس از آن نیز ترامپ سیاست‌های روسای جمهور سابق ایالات متحده در قبال کره‌شمالی را که طی 25 سال گذشته مشغول مذاکره با این کشور آسیایی بوده‌اند، نقد کرده و آن را بی‌نتیجه دانسته است. او مشخصا از بیل کلینتون، جورج بوش و باراک اوباما، روسای جمهوری سابق به‌عنوان افرادی که نتوانسته‌اند در قبال کره‌شمالی هیچ اقدام مفیدی انجام دهند، یاد کرده است.
اعلام چنین مواضعی از سوی دولت ترامپ که سبب تشدید تنش‌ها بین ایالات متحده و کره‌شمالی و البته اظهار نظر و جهتگیری مقامات برخی دیگر از کشورها شده، حاوی نکات مهمی است که هر چه بیشتر پرده از تغییرات نوین نظم بین‌المللی جدید بر می‌دارد.
 
در درجه نخست به نظر می‌رسد مواضع دولت ترامپ در قبال کره‌شمالی نشأت گرفته از خوی شخصی خودخواه، جسور، متکبر و تاجر پیشه وی است که بیش از آن‌که به فکر حل درازمدت و منطقی بحران‌های موجود باشد، به دنبال نمایش قدرت و سرسختی خود به منتقدان داخلی و دشمنان خارجی است.
 
ترامپ می‌کوشد، با تحقیر روسای جمهور سابق و اظهار این مسأله که بقیه حتی جرأت حرف زدن درباره کره‌شمالی را نداشتند؛ «اما من حرف می‌زنم، بالاخره یک نفر باید این‌کار را بکند»، شخصیتی قهرمان گونه و راسخ از خود به نمایش بگذارد. هر چند چنین موضع‌گیری‌هایی می‌تواند برای برخی طرفداران سبک ترامپ در آمریکا و سایر کشورها جذاب باشد؛ اما تناقض‌ها و تشتت‌هایی که در دولت تازه‌کار او به وفور یافت می‌شود، تلاش‌های او برای ارائه چنین تصویری از خود را نقش بر آب می‌کند.
 
اما عدم همراهی با ترامپ و نگرانی از مواضع غیرمنطقی و بی‌پشتوانه وی تنها به عرصه داخلی ایالات متحده محدود نمی‌شود، برخلاف سایر ادوار تاریخی که هر تصمیم بین‌المللی از سوی دولت آمریکا با حمایت حداقل برخی کشورهای نزدیک به آن همچون بریتانیا و کانادا و سکوت و پذیرش ضمنی سایر کشورها مواجه می‌شد، در مقطع کنونی خبری از تبعیت بی چون و چرای کشورهای هم‌پیمان با ایالات متحده و رضایت دادن‌های بقیه نیست.

بریتانیا که با رأی به برگزیت، با چالش‌های خروج از اتحادیه اروپا دست و پنجه نرم می‌کند، سکوتی معنادار در قبال حملات لفظی ترامپ به کره‌شمالی اتخاذ کرده که به هیچ عنوان معنای همکاری و همدلی نمی‌دهد و حتی یکی از وزرای خانم «می»‌ نیز بصراحت از عدم همراهی بریتانیا با آمریکا در جنگ احتمالی علیه کره‌شمالی خبر داده است.
 
رسانه‌های آلمانی نیز همسو با صدر اعظم این کشور که مخالفت خود را با راهکار نظامی و اظهارات تهدیدآمیز برای حل مشکل کره‌شمالی اعلام کرده، بخوبی از خجالت دونالد ترامپ در آمده‌اند و تهدیدات وی علیه کره‌شمالی را «گزافه‌گویی و مزخرف» دانسته‌اند.
 
امانوئل مکرون رئیس‌جمهور جوان و تازه‌کار فرانسه نیز که این روزها بیشترین همدلی اروپایی را با ترامپ نشان می‌دهد، به طور تلویحی با راهکار نظامی مدنظر ترامپ مخالفت کرده و بر همکاری سران کشورهای جهان برای اجبار پیونگ‌یانگ به بازگشت به مسیر مذاکرات بدون هیچ شرطی تاکید کرده است. چین و روسیه نیز که هیچ‌گاه تابع و حامی سیاست‌های بین‌المللی ایالات متحده نبوده‌اند، در بحران اخیر نیز آمریکا را به خویشتنداری و پرهیز از ایجاد تنش بیشتر دعوت کرده‌اند.

ذات تدافعی سیاست های منطقه ای ایران

دیپلماسی ایرانی: فارغ از آنکه دلیل اش چیست که شخصی که شهرت اش رئالیستی برجسته است حرف های نئومحافظه کاران را طوطی وار تکرار می کند، صحبت از "امپراتوری رادیکال ایران" کاملا بی معنا است و اگر توسط سیاستمداران دنبال شود پیامدهایی خطرناک به دنبال دارد.

در دنیای سیاست خارجی ایالات متحده افراد بسیار کمی هستند که از جایگاه و پرستیژ هنری کیسینجر برخوردار باشند. او همچنان نظرات و توصیه های خود را در موارد خطیر دیپلماتیک ارائه می کند. موضوع نگران کننده این است که برخی از تحلیل های اش به طرز فزاینده ای رابطه خود را با واقعیت از دست می دهند.

کیسینجر در یکی از آخرین مقالات اش هشدار داده است اگر سپاه پاسداران ایران و متحدان شیعه اش در عراق و سوریه قلمرویی که اینک در اشغال داعش است پس بگیرند، شکست داعش به تشکیل "امپراتوری رادیکال شیعه" منجر خواهد شد.

فارغ از آنکه دلیل اش چیست که شخصی که شهرت اش رئالیستی برجسته است حرف های نئومحافظه کاران را طوطی وار تکرار می کند، صحبت از "امپراتوری رادیکال ایران" کاملا بی معنا است و اگر توسط سیاستمداران دنبال شود پیامدهایی خطرناک به دنبال دارد.

واقعیتی که کیسینجر از آن فرار می کند این است که سیاست های منطقه ای ایران به طور بنیادین از ذات تدافعی برخوردار است. بر خلاف دیگر دولت های منطقه، ایران از تامین کننده امنیتی خارجی سود نمی برد. در شرایطی که ترکیه عضو ناتو است و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل از روابط امنیتی گسترده با ایالات متحده برخوردارند، ایران تنها به خودش متکی است. جنگ با عراق، زمانی که تقریبا تمام دنیا علیه تهران پشت سر بغداد متحد شدند، ایرانی ها را از این واقعیت دردناک آگاه کرد و تا امروز در تفکر امنیتی ملی آنها تسری داشته است.

ایران برای خنثی کردن یا کاهش تهدیدات، شبکه ای از متحدان و حامیان در خاورمیانه ایجاد کرده است که به عنوان مدافعین بازدارنده فعالیت می کنند تا تهدیدات را از مرزهای ایران دور کنند. برخلاف این افسانه که ایران در پی بنا کردن امپراتوری جدید با سیرت شیعه است، این نیروها نه به لحاظ مذهبی و نه به لحاظ ایدئولوژیک همگن نیستند: طیف این نیروها از اسلام گرایان شیعه متعارف همچون حزب الله لبنان و بشار اسد سکولار تا بنیادگرایان اهل سنت حماس و حتی وهابی های قطری هر موقع که شانس آن دست دهد، تشکیل می شود.

از سوی دیگر، سفر اخیر مقتدی صدر، روحانی سیاسی برجسته شیعه به عربستان سعودی نشان داد که ایران فاصله زیادی با در اختیار گرفتن زیست سیاسی نیروهایی که قرار است بخش مهمی از "امپراتوری اش" باشند دارد. دولت عراق، با آنکه تحت تسلط شیعیان است، هرگز عروسکی در دست تهران نبوده است. حتی اگر اکثریت عراقی ها شیعه باشند، آنها عرب هم هستند، و ابلهانه است اگر پتانسیل ملی گرایی عربی را دست کم بگیریم.
برای اینکه بحث روشن تر شود، بگذارید یک لحظه تصور کنیم کیسینجر درست می گوید، که "امپراتوی رادیکال ایرانی" محتمل است و به هر قیمتی شده می بایست جلوی این تحولات "نابکارانه " گرفته شود.  هر چند مستقیم این را نمی گوید، اما حرف کیسینجر این است که ایالات متحده باید از بقای داعش اطمینان خاطر کسب کند تا "امپراتوری ایران" را متوازن کند.
 
دانا روهابچر، نماینده جمهوری خواه کنگره از کالیفرنیا و از متحدان نزدیک پرزیدنت ترامپ تقریبا همین نظریه را پس از حملات تروریستی داعش به تهران مطرح کرد. هر چند حتی مخالفان سرسخت ایران هم از دیدگاه های نفرت انگیز روهابچر حمایت نکردند، اما وقتی این اظهارات توسط فردی در قامت کیسینجر تایید می شود، می تواند اهمیت بیشتری پیدا کند، آن هم در فضای شیطانی که اینک در واشینگتن نسبت به ایران وجود دارد.

هرچند ایران تماما معصوم و بیگناه نیست، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این کشور یگانه عامل بدبختی منطقه معرفی شود. تحت هیچ شرایطی ایالات متحده نباید حتی به فکر پشتیبانی یا مدارا به هر شکلی با سازمان تروریستی اهریمنی مانند داعش باشد.
 
بر عکس، شکست فوری داعش  به عنوان فرصتی برای آغاز مذاکرات برای رسیدن به توافقی کاملا چند جانبه برای تامین امنیت منطقه، باید در دستور کار تمام بازیگران مسئول در منطقه و خارج از منطقه قرار بگیرد و منافع مشروع تمام کشورها در نظر گرفته شود. از ادامه بازی جمع صفر از نوعی که در آخرین مقاله گمراه کننده هنری کیسینجر توصیه شده است هیچ چیز به دست نخواهد آمد.

قدرت «لابی» تا کجا؟

فرارو: همزمان با معرفی وزرای پیشنهادی دولت و آغاز بررسی‌های نمایندگان طبق روال همیشه لابی در بهارستان به اوج خود رسیده است و خبرهایی منتشر می‌شود که برخی از وزرا سخت مشول رایزنی با نمایندگان هستند تا بتوانند رای اعتماد از مجلس را دریافت کنند.

 معمولا وزرایی که از توانایی کافی یا کارنامه مناسبی برخوردار نیستند، سعی می کنند با امتیازات بیشتر نظر مثبت نمایندگان را جلب کنند.  همین مسئله هم موضعی بود که روزنامه جمهوری اسلامی در شماره امروز خود به آن اشاره کرد و نوشت: «بعضی از وزرای دولت یازدهم که عملکرد قابل قبولی نداشتند علاقه شدیدی به ماندن در دولت نشان می‌دهند و حتی برای اینکه بتوانند در دولت دوازدهم حضور داشته باشند، به نمایندگان مجلس وعده‌هائی داده‌اند و می‌دهند.
 
همین روحیه باج دهی است که عده‌ای از نمایندگان مجلس را به باج خواهی تشویق کرده و موجب شده رای و نظر خود را با میزان امتیازاتی که می‌گیرند منطبق کنند. این روش غلط و بسیار مضر مربوط به همه نمایندگان نیست و خوشبختانه در مجلس افرادی وجود دارند که به وظیفه قانونی خود عمل می‌کنند و فقط براساس ضوابط قانونی و معیار شایسته سالاری درباره وزرا اظهارنظر می‌کنند و رای می‌دهند.»


البته این موضوع، تنها نگرانی روزنامه جمهوری اسلامی نبود و نویسنده در ادامه از عوارض جانبی این مسئله به نکته دیگر هم اشاره کرد و نوشته است: «چه بسا یک وزیر که اهل باج دهی نیست صرفاً به خاطر همین امتیاز مثبتی که دارد نتواند رای بیاورد و چه بسا کسانی که واجد صلاحیت‌های لازم برای تصدی وزارت نیستند به دلیل امتیازدهی در مسند وزارت قرار گیرند و امکانات و فرصت‌های متعلق به کشور و مردم را به تباهی بکشند و یا حداقل معطل کنند.»

هرچند روزنامه جمهوری اسلامی به طور واضح به مصادیقی اشاره نکرده است اما زمانی که این موضوع در کنار اخبار منتشر شده در خصوص اسناد وام وزارت کار به نمایندگان مجلس در این روزها قرار می‌گیرد، شفافیت بیشتری پیدا می کند. این همان موضوعی است که در خصوص علی ربیعی مطرح می‌شود و سخنگوی فراکسیون امید هم به آن واکنش نشان داده است.

پارسایی در این باره می گوید: «اگر این کمک های مالی و وام ها در زمان دیگری انجام می شد، کار خوبی بود، چراکه نمایندگان ارباب رجوع دارند و می بایست به انها کمک کنند. اما اینکه الان و در بحبوحه بررسی کابینه و رای اعتماد، این اتفاق می افتد، شبهه پیش می آید.»

به هرحال بازار لابی این روزها  داغ است و اصلا هم موضوع تازه‌ای نیست و به این دولت یا آن مجلس ارتباطی ندارد اما سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا به طور کلی لابی هیچ مرز و محدودیتی ندارد؟ آیا مدل لابی در کشورهای دیگر هم مانند ایران است؟

برخی برای منافع فردی لابی می کنند
در همین خصوص صادق زیبا کلام تحلیلگر مسائل سیاسی  طی گفت‌وگو با فرارو عنوان کرد: نکته اول که لازم است به آن اشاره کنم این است که واژه لابی از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده است و ماجرا از این قرار بوده که افراد با نفوذ در لابی هتل‌ها با یکدیگر دیدار می کردن و در زمان نوشیدن قهوه یا چایی با یکدیگر گفت‌وگو و سعی می کردند با استفاده از نفوذ یکدیگر امتیازهایی دریافت کنند.

وی تصریح کرد: بنابراین لابی اصلا محدود ایران نیست اما در کشورهای توسعه یافته یک حد و حدودی دارد و کنترل‌هایی در خصوص آن انجام می‌شود و به این سادگی نیست که یک یا چند نماینده فلان وزیر را دوره کنند و برای رای اعتماد به وی، امتیازهایی دریافت کنند. به زبان ساده تر در کشورهای توسعه یافته، شما در یک فضای بازی قرار دارید که ده‌ها رئیس حزب بر عملکرد شما نظارت دارند، نمی‌توانید صرفا منافع فردی خود را مد نظر قرار دهید.

این استاد دانشگاه گفت: اما متاسفانه و متاسفانه در ایران به دلیل این که احزاب متشکل و نیرومند در سطح ملی نداریم، نتیجه این می‌شود که امور سیاسی به دست افراد می افتد که اهداف و منافع شخصی  در اولویت آنها قرار دارد. به این شکل که به عنوان مثال یک نماینده‌ با توجه به نفوذی که دارد، در بزنگاه‌های مختلف از اختیارات خود استفاده می کند و از وزیری درخواست می کند که در ازای مثلا رای اعتماد رئیس آموزش و پرورش یا رئیس فلان بانک یا استاندار و فرماندار حوزه انتخابیه خود را با نظر وی انتخاب کنند.

زیبا کلام افزود: این موضوع هم برای این است که اگر نمایندگان بتوانند در حوزه انتخابیه خود نفوذ بیشتری داشته باشند، می‌توانند از امتیازهای بسیاری استفاده کنند. شما فرض کنید که رئیس بانک یا استاندار و فرماندار از نزدیکان شما باشد، خب در چنین شرایطی می توانید در بسیاری از مسائل از جمله استخدام‌ها و استفاده از امکانات دخل و تصرف داشته باشید و انواع و اقسام امتیازها را دریافت کنید. یکی از نکات مهم در این وضعیت هم این است که تنها موضوعی که مورد توجه قرار نمی‌گیرد کارایی و سابقه و توان مدیریتی افراد است. بنابراین وزرا هوای نمایندگان را دارند و نمایندگان هم هوای وزرا. جالب این است که همه نمایندگان هم اصرار دارند که برایشان توان مدیریتی و تجربه بسیار حائز اهمیت است اما واقعیت این است که برای بخش عمده نمایندگان این مسئله کامل فاقد اهمیت است.

این تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: البته این را هم یادآوری کنم که اصلا اینجا بحث دولت یازدهم یا مجلس دهم نیست. این یک بیماری است که سیاست ما را فراگرفته و در اکثر بخش ها نیز رخنه کرده است. شاید جالب باشد بگویم که من با تمام انتقادهایی که به دولت‌های نهم و دهم و شخص آقای احمدی نژاد دارم اما در یک مسئله معتقدم که بسیار خوب عمل کرد و آن این بود که اصلا حاضر به امتیاز دادن به نمایندگان نشد و به همه وزرایش هم گفت که حق این کار را ندارند.

وزرای ضعیف‌تر و ناکارآمدتر بیشتر امتیاز می دهند

همچنین علی تاجرنیا نماینده مجلس ششم  طی گفت‌وگو با فرارو در پاسخ به این سوال که لابی در مجلس به چه صورت انجام می‌شود، گفت: واقعیت این است که در مجلس ششم ساختار مجلس برای اولین بار بود که فراکسیونی و حزبی بودن را تجربه می کرد و بیشتر لابی‌ها به صورت جمعی انجام می‌شد. مثل الان که وزرا به مجلس می‌روند و با اعضای فراکسیون‌های مختلف جلسه دارند و دیدگاه‌ها و برنامه‌ها و یا کارنامه‌شان را تشریح می‌کنند.

او افزود: اما در این میان طبیعتا برخی از نزدیکان و اطرافیان وزرا هم دست به کار می‌شوند و با نمایندگان لابی می‌کنند تا نظر مثبت آنها را جلب کنند. مثلا در برخی مناطق و حوزه‌های انتخابیه نمایندگان، پروژه‌هایی وجود دارد که برای آغاز یا اتمام کار نیازمند مساعدت ‌هایی از سوی وزرا دارند. بنابراین زمانی که یک نماینده ساز مخالف میزند، اطرافیان وزرا با امتیاز دادن به آنها، نظرشان را جلب می کنند. این مسئله در تناسب با این که هرچقدر از افراد کلان‌نگر فاصله می‌گیریم و به افراد منطقه محور نزدیک می‌شویم، افزایش پیدا می کند. مخصوصا در مجلس دهم که به دلیل ردصلاحیت گسترده افراد، برخی که در شرایط عادی به هیچ عنوان در لیست قرار نمی‌گرفتند، حالا وارد مجلس شده اند و نگاه منطقه‌ای دارند و قطعا هم اطرافیان وزرا از این مسئله نهایت استفاده را می برند.

وی اظهار کرد: متاسفانه تا زمان که ساختار سیاسی ایران حزبی نشود و افراد در راستای اهداف و منافع ملی و کلان عمل نکنند، نمایندگان دولت‌ها و اطرافیان وزرا، از این فرصت استفاده می‌کنند و هرکدام از وزرایی که ضعیف‌تر و ناکارآمدتر هستند با امتیاز دادن به نمایندگان رای اعتماد آنها را جلب می کنند می توانند وارد دولت شوند یا در دولت باقی بمانند.

این فعال سیاسی در خصوص وزرایی که این روزها بیشتر نیاز به لابی دارند گفت:  با توجه به شرایطی که مشاهده می‌شود به نظر من وضعیت وزرای کار، آموزش و پرورش، کشور و ارتباطات برای کسب رای اعتماد بسیار سخت است و قاعدتا این افراد نیازمند لابی‌ بیشتر و گسترده‌تری هستند و احتمالا مجبور می‌شوند به نیازهای منطقه‌ای نمایندگان پاسخ دهند تا بتوانند رای اعتماد دریافت کنند.

تاجرنیا در واکنش به اخبار منتشر شده در باره وام‌های وزارت کار تاکید کرد: من واقعا امیدوارم که این خبر صحت نداشته باشد. زیرا اگر این مسائل شکل بگیرد به معنی اوج سقوط مراجع تصمیم‌گیرنده است. چرا که این قبیل رفتارها و اقدامات نه تنها با آموزه‌های دینی ما در تضاد است بلکه از لحاظ اخلاقی هم قابل توجیه نیست و هیچگونه سنخیتی ندارد. اگر نمایندگان رویکردی تا این حد شخصی داشته باشند، قطعا مصیت و خیانتی بزرگ در حق ملت ایران کرده اند. با اینحال من باز هم تکرار می کنم که امیدوارم این خبر صحت نداشته باشد.